گزارش کتاب «زیارت، سیاست و روابط بینالملل»
Pilgrimage, Politics, and International Relations (Religious Semantics for World Politics); Mariano Barbato; Palgrave Macmillan; 2013
نویسنده گزارش: محمد یوسفلویی
این کتاب را میتوان طرحکننده مباحث تخصصی آیندهپژوهانه در حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانست که البته با بهرهگیری از ایدههای فلسفی و نظریهپردازی مؤلف تلاش دارد چند مسئله را مطرح کند ازجمله اینکه دین در آینده نیز باقی است و بهخلاف پیشبینیها از بین نخواهد رفت چراکه بشر برای معنابخشی به زندگی خود و احساس امنیتی که از آن میگیرد به آن نیاز دارد همچنین این ایده را مطرح میکند که با بازتعریف مفاهیم دینی و روابط پیروان ادیان با یکدیگر، بهجای آنکه –آنچنان که برخی منتقدین بیان کردهاند- دین مانعی بر سر راه صلح بشری باشد، میتواند پدیدهای باشد که مسیر رسیدن به صلح جهانی را هموارتر کند.
نویسنده در پیشدرآمد کتاب، علاوه بر ارائه توضیحی خلاصه درباره آنچه بیان شد، تأکید میکند که در این کتاب، تنها به یکی از وجوه ادیان یعنی مسئله زیارت پرداخته است و در بررسی موضوع زیارت و زائران، دایره گستردهای از حج مسلمانان به مکه تا زیارت کاتولیکها و نیز گردهمایی ۷۰ میلیون نفری هندوها را مورد توجه قرار داده است.
آقای بارباتو در فصل اول کتاب که عنوان آن را «زیارت پساسکولار: ایده اصلی این کتاب» نام گذارده است ابتدا به شرح چند مورد از سنن زیارتی قدیمی و جدید در مسیحیت کاتولیک میپردازد، مثل زیارت مقبره سَنت جیمز[1] در سانتیاگو دِ کُمپوستلا[2] یا آئینهایی مثل روز جهانی جوان[3] که توسط پاپ ژان پل دوم در دهه ۸۰ میلادی پایهگذاری شد، یا مقدسدانستن مکانهایی که برخی مؤمنان مدعی مکاشفاتی در آن محلها شدهاند و... سپس با شرح یک واقعه کشتارجمعی در روآندا این مسئله را پیش میکشد که ناباوران یا ندانمگرایان چگونه به مسئله مرگ –نه بهعنوان پدیدهای که کاملاً فردی تجربه میشود بلکه بهعنوان پدیدهای دستهجمعی و جبرانناپذیر- پاسخ خواهند داد؟ پاسخ خود نویسنده این است که مفهوم زیارت میتواند بدون اینکه مانند کاتولیکها از ندانمگرایان بخواهد ایمان بیاورند یا مانند کرکگارد از آنها بخواهد به درون ایمان شیرجه بزنند یا حتی مثل پاسگال به آنها توصیه کند با شرطبندی روی وجود خدا پیش بروند، آنها را به درک عمیقی از معنای دین برساند و چشمانداز مفهومی جدیدی نسبت به نحوه اداره جهان به رویشان باز کند. علاوه بر این، در عصر جدید که میتوانیم آن را بافتاری برای انتقال از مفاهیم و شیوههای گذشته به شیوههای متفاوت بدانیم، این زیارت است که میتواند استعارهای نو از مفاهیم بنیادینی مثل «خود»، «جامعه» و «عاملیت» در دنیای سیاست ارائه دهد بدون آنکه این مفاهیم نو لزوماً برخواسته از فردگرایی لیبرالیسم، لویاتان هابزی یا مفهوم قراردادهای اجتماعی باشند.
در ادامه نیز نقل قولهای متعددی از افراد مختلف درباره دخالت دادن دین در عرصه عمومی و حاکمیتی یا بازداری از حضور دین در چنین عرصههایی آورده شده است و در برخی موارد استدلال آنها بهنحو خلاصه بیان شده است. البته پراکندگی مطالب، مانع از آن است که بتوان بهقدر کفایت و موردِ انتظار، از آنها بهره برد و درکشان کرد.
«بازگشت جهانی به دین: تقابل یا تعامل»؛ این عنوان فصل دوم است. نویسنده در این فصل در تلاش است که توضیح دهد بازگشت دین در دنیایی که در آن زیست میکنیم به چه صورت خواهد بود؟ آیا میتوان از دین در روابط بینالملل بهره جست؟ او با شرح تمثیلی بین جهان مدرن و دین که در آن، در جهان مدرن فشار برای جهانیشدن فشاری ممتد و محسوس است و از طرف دیگر، دین با تلاشی جهادگونه برای بقای خود در تلاش است، نشان میدهد که اگر تقابل بین این دو به تعامل نرسد مانند برخورد دو جریان شدید هوا به همدیگر به طوفانی منجر خواهد شد که قربانی آن نفسِ دموکراسی خواهد بود.
در این فصل با ذکر واقعه ۱۱ سپتامبر، به این نکته اشاره میشود که چطور در همان ایامی که بحث تقابل ملتها مطرح شده بود، رئیس جمهوری ایران ایده گفتگوی ادیان (گفتگوی تمدنها) را مطرح میکند و چطور هابرماس به موضوع آسیبشناسی اجتماعی و بازگشت بنیادگرایی دینی میپردازد و چگونه فوکویاما با تأثیر از هگل به تز پایان تاریخ میرسد و... . گویا نویسنده با نقل دیدگاههای مختلف در تلاش است فضای موجود درباره بحث بازگشت دین در عصر سکولاریزاسیون و جهانیشدن به عرصه روابط بین الملل و سیاست جهانی را به خواننده بشناساند.
نویسنده در ادامه بیان میکند که در تلاش است با بیان وضعیتِ موجود بگوید چطور میتوان روایتهای سیاسی و فعالیتهای دینی را به هم پیوند زد و از دل آنها اقدامی مشترک بهسوی ساختن جهانی به دست آورد که در آن جهان، هر «فرد» و «شخصی» بتواند به شکوفایی برسد. البته نویسنده بهدرستی اشاره میکند که میداند این آرمانشهر در جهانِ ایندنیایی امکان تحقق ندارد، ولی همچنان معتقد است که تلاش برای رسیدن به آن تأثیر شگرفی بر زندگی بر زمین خواهد داشت.
موضوع دیگری که در این فصل به آن پرداخته میشود بررسی تأثیر ادیان بر روابط بینالملل است و در آن، تلاش میشود بررسی شود که نظریات روابط بینالملل چطور باید این تأثیر را مفهومسازی کرده و توضیح دهند.
در فصل سوم نویسنده در تلاش است دیدگاه جدیدی از مفهوم «خود» برای انسان مدرن در شرایط جهانیشدن ارائه دهد، دیدگاهی که مبتنی بر این مفاهیم است: «زائر»، «خانهبهدوش[4]»، «انسانِ سازنده[5]» و بر مفهوم خود به مثابه زائر تمرکز دارد.
این فصل در سه بخش تنظیم شده است که در بخش اول نویسنده میخواهد با طرح یک مثال از مکانی زیارتی، بگوید چگونه میخواهد مفهوم «خود» را در دنیای مدرن با کمک زیارت بازتعریف کند. بخش دوم بیشتر به نقد حقوق بشر مرسوم اختصاص دارد که آن را حداقلی میداند و معتقد است نتوانسته است آنچنان که باید، کارآمد باشد. همچنین معتقد است باید آن را بر مبنایی استوارتر بنا کرد تا بتوان حقوق ضعفا را از توانگران استیفا کرد.
در فصل چهارم نویسنده بر مفهوم «نمایندگی و عاملیت[6]» نظر دارد اما منظورش عاملیت سیاسی است که با مفهوم قدرت و ثروت ارتباط تنگاتنگی دارد. او در سه بخش تلاش میکند وجوه مختلف ظرفیتهای این عاملیت را تشریح کند؛ تفاوت بین اقدام[7]، اشتغال[8] و کار[9] را از منظر هانا آرنت بیان کند و تأکید دارد که مفهومی که او بر اساس زیارت از ظرفیت سیاسی تشریح و تعریف میکند گستردهتر از مفهوم مد نظر آرنت است. در نهایت نیز درباره مفهوم اتوپیایی حال حاضر و نتایج نگاه به آن بحث میکند.
فصل پنجم بر بحث گرایش به ایده جهانشهری[10] و مفهوم فردیت و جامعه و دیگر موضوعات مرتبط با آن تمرکز کرده است و تلاش دارد از منظر انسانِ زائر به این مفهوم بپردازد.
فصل ششم: نتایج سیاستِ زائران: همکاری، تقابل، تغییر
در این فصل نویسنده با پیگیری بحث جهانشهری و دیدگاه مدرن و لیبرال نسبت به آن، بحثهای درباره امکاناتی که مفهوم زیارت در اختیار ما میگذارد و مزایایی که توجه به زیارت و زائران در آن دارد بحث میکند. توجه شود که مفهومی که او از زیارت به دست میدهد مفهومی پساسکولار است. البته که در آداب و آئینها تغییری وجود ندارد، اما نوع نگاه به زیارت از این دست است.
نویسنده در فصل هفتم: شهر زائر: نگاهی دوباره ره رابط بینالملل برای اولین بار مجموعه آرای خود را که در فصول پیشین پارهپاره مطرح کرده بود به کار میگیرد تا مفهوم جدیدی که از روابط بینالملل در نظر داشته است، بازگو نماید.
نقدها
یکی از نقدهایی که به این کتاب وارد است این است که در ارائه تصویری واضح از مفهوم مد نظر خود چندان موفق نبوده است. نویسنده مدام بین گزارشهای پدیدارشناسانه از وقایع و اقوال از یک طرف و تحلیلهای علمی از طرف دیگر، در حال رفت و آمد است اما به خلاف گزارشهایش از وقایع و نقل قولهای مرتبطش به مباحث، نه میتواند در تحلیلهای علمی، دیدگاه خود را بهدرستی شرح دهد و نه میتواند با بیان استدلالهای مناسب، از آنها دفاع کند. این مشکل باعث شده است نه بتوان کتاب را در زمره کتب علمی و تحلیلی در حوزه سیاست و روابط بین الملل دستهبندی کرد که دارای ایدههای جدید و بررسیهای دقیق است و نه بتوان آن را تألیفی محسوب کرد که در حوزه مطالعات زیارت، گزارشهای دست اول یا تحلیلهای دست اول از گزارشهای شناختهشده به دست میدهد.
نقد دیگر این است که در توضیح مفاهیم بیش از اندازه اطناب به خرج داده است، تا آنجا که در میانه مطالعه میتوان با عبورهای مکرر از صفحات متعدد، همچنان ایده کلی و بلکه بیشتر از آن را دریافت.
موضوع دیگر این است که نویسنده موضع انتقادی صریحی نسبت به وضعیت انسان مدرن و قواعد اقتصادی و سیاسی حاکم بر جامعه نوین انسانی دارد اما این موضع را بدون بیان استدلال و تنها با بیان اعلامیهوار مطرح کرده و آنها را در پژوهش و نوشتههایش دخالت داده و کتاب را از حالت محققانه خارج نموده است (برای نمونه، ر.ک به ابتدای فصل سوم). البته خودِ این موضع انتقادی غیرمحققانه هم باعث میشود خوانندگان نسبت به دیگر استدلالها و ادعاهای نویسنده بدبین شوند و اقبالی به کار ایشان نداشته باشند.
[1]. St. James
[2]. Santi.ago de Compostela
[3]. the World Youth Day
[4]. Nomad
[5]. Homo Faber
[6]. agency
[7]. action
[8]. work
[9]. labor
[10]. Cosmopolitanism