گزارش کتاب زنان و زیارت در گالیسیای قرون وسطایی

Women and Pilgrimage in Medieval Galicia; Carlos Andres Gonzalez-Paz; Routledge; 2015

نویسنده گزارش: رقیه حق‌گویان

درباره‌ی نویسنده

کارلوس آندرس گونزالس پاز (Carlos Andrés Gonzalez-Paz) محقق مرکز تحقیق و توسعه‌ی شورای ملی تحقیقات اسپانیا است.

مقدمه

گالیسیا در ضلع شمال غربیِ شبه جزیره‌ی ایبری  (Iberian Peninsula) واقع شده است؛ این بدان معنا است که این محل قرن‌های زیادی غربی ترین نقطه‌ی دنیای شناخته شده محسوب می‌شد، نقطه ی پایانی راه ستارگان که شارلمانی (Charlemagne) در رؤیا دیده بود. به هرحال، این دورافتادگی مانع تبدیل شدن این محل به نقطه ی عزیمت مسافرانی که به دلایل دینی و فکری گوناگون راهی سرزمین مقدس می شدند، نشد.

طبق اسناد، اولین زائر زنی به نام اگریا (Egeria) بود که سفرش را از سال 381 آغاز و در سال 384 به پایان رساند. او از میان منطقه ای تاریخی و به همان اندازه دینی سفر کرد که وسعت اش از قسطنطنیه تا مصر بود. به هر حال،  او تنها کسی نبود که سرزمین اورشلیم به شدت برایش گیرایی داشت؛ ما باید هیداتیوس (Hidatius) از شاوس (Chaves) (390–470) و پائولوس اوروسیوس (Paulus Orosius) (380/385–423) را به گروه اولین مسافرانی اضافه کنیم که سرزمین های شمال غربیِ اسپانیا بودند.

فصل اول

زنان و مسیحیت قرون وسطی

افق نظری

هر بحثی درباره ی موقعیت زنان در طول قرون وسطی چالشی است که به همان اندازه که هیجان انگیز است، دشوار است. پیشرفت در مطالعه‌ی این مباحث در سال‎های اخیر پیچیدگی مسئله را آشکار کرده است. بنابراین، اگر گفته شود موضوع زنان یکی از دشوارترین حوزه‌های مطالعه‎ی تاریخ بشر (human history) است، ادعای گزافی نیست. دشوار است زیرا منابع و اسنادی که به زنان مربوط شود نایاب و سبکی که مشخصه‌ی نمونه‎های موجود است است مبهم و موجز است؛ و نیز به دلیل ناهم خوانی میان چهارچوب های فرهنگی ای که گروه هایی از زنان توسعه دادند- و به توسعه اش ادامه می‎دهند- با نقشی که به آنها اختصاص داده می شود (یا، کاریزمایی که با به کار بستن زبان کلاسیک به آنها نسبت داده می شود). همچنین این موضوع دشوار است چون شرایط گوناگون هر زن را مجبور کرد نیروها و منابع مالی‌ای را به کار گیرد که سرنوشت در اخیارش گذاشته بود. این شرایط به طوز فزاینده ای تعیین کننده بودند و هستند زیرا زنان در ابتکاراتشان بسیار محدودتر از مردان هم عصر خود بودند و هستند.

فصل دو

زنان و زیارت در گالیسیای (Galicia) قرون وسطی

موقعت فرودست زنان در جامعه‎ی مسیحی قرون وسطی، که حول چهارچوبی مشخصا پدرسالارانه شکل گرفته بود، مانع از توجه کافی به موضوع مشارکت زنان در پدیده‎ی زیارت شد، هرچند، از ابتدای مسیحیت، نمونه های زیادی از مشارکت شورمندانه‎ی زنان وجود دارد. تعهد کامل زنان به وظایف و نقش های مرتبط با جنسیت- در صدر همه مادری؛ پرورش و تغذیه‎ی کودکان؛ مراقبت از اعضای خانه؛ آموزش و کنترل رفتار کودکان در منزل، تمام وجوهی که به مادری مربوط است، در کنار کارهای خانه، تهیه‎ی غذا و تیمار حیوانات مزرعه، مانند غذا دادن به/یا مراقبت از آنها – بسیاری از تاریخدانان را به این نتیجه رسانده است که این عملکردهای اساسی برای بقای جامعه مغایر با عمل زیارت است. در بسیاری موارد، زیارت یعنی غیبت از خانه، خانواده و محل کار برای مدتی طولانی و در نتیجه بر زمین ماندن وظایف اصلی‎ای که به نقش زن در جامعه‎ی قرون وسطی مربوط است.

فصل سه

گونچینا گونزالس (Guncina González) می خواهد به اورشلیم برود!

زندگی گونچینا تا زمان ازدواجش با رودریگو فرویلاز (Rodrigo Froilaz)، پسر فرویلا ورماچتز (Froila Vermúdez)، یک راز باقی می ماند. این زوج حدود 30  مارس 1087 ازدواج کردند، هنگامی که سندی تملک آنها بر مجموعه‌ای از زمین هایی در نزدیکی شهر فرول (Ferrol) را تأیید می کند. در 5 آگوست 1104، رودریگو و گونچینا کمک سخاوتمندانه ای به صومعه سن خان د کاوایرو‎ (San Juan de Caaveiro) کردند، کمکی که در 24 آپریل 1106 و 5 آگوست 1107 نیز تکرار شد.

در 6 آپریل 1113، گونچینا همراه با پسرش منندو رودریگز (Menendo Rodríguez) تمایلش را برای رفتن به اورشلیم با این عبارات بیان کرد: ((مایل به رفتن به اورشلیم هستم)). او در تلاش اولش شکست خورد اما مسافر ما دست از تلاش برنداشت و درخواستش برای رفتن به اورشلیم را چهار سال بعد دوباره تکرار کرد. او با کمک دوم خود به صومعه بر قصد خود برای سفر تأکید کرد.

منابع با قطعیت تأیید نمی‎کنند که گونچینا و پسرش به قول خود عمل کردند و با هم به زیارت رفتند یا خیر اما این جفت از سال 1137 از اسناد ناپدید می شوند. با توجه به سن بالای گونچینا، این احتمال وجود دارد که او تصمیم گرفته باشد روزهای آخر عمرش را در اورشلیم سپری کند و در سرزمین مقدس دفن شود؛ جایی که منتظر آمدن دوباره‎ی (رجعت) مسیح خواهد بود.

فصل چهار

ماریا بالتیرا (Maria Balteira)، زنِ جنگجوی صلیبی در قطرمیر (کشورهای صلیبی) (Qutremer)

اشعار غنایی قرون وسطی دیدگاه بدیلی، در مورد جنگ های صلیبی و زیارت هایی که مسافران به دلیل علاقه‎ی شدید به تلاش برای بخشودگی اشتباهات و گناهانشان انجام می دادند، به دست می‎دهد. تاریخچه ها و رویدادنگاری های موجود در تاریخ نگاری های اروپایی دورنمایی جامع و شامل از این وقایع ارائه می‌دهد (بسته به اینکه چه تفسیری از این اصطلاح (دورنما) بشود). به هر حال، این اشعار غنایی از لنزهای مختلف شعر ترابادور (بزمی) رصد شده است و رویکرد شوخ طبعانه‎ی غیرآموزشی‎ای اتخاذ می کند که با سنت های ادبی مناطق جغرافیاییِ مختلف سازگار است. سفر دریایی به خارج از کشور حتا برای هوموویاتورِ (مرد مسافر) (homo viator) قرون وسطایی کاری خطرناک بود زیرا علاوه بر فاصله ی زیاد، این سفر سفری دشوار از میان سرزمین هایی بود که در دست کافران بود. در مورد زنان، ماهیت شرایط زنانه در قرون وسطی به این دشواری ها می افزود. هدف این فصل تحلیل بازنمودهای ادبی زیارتِ سرزمین مقدس توسط سرباز ماریا بالتیرا، زنی مشهور در ادبیات ایبریِ (Iberian) قرون وسطایی با تمرکز بر دو نمونه از اشعار گالیسی-پرتغالی است که به سفرِ جنگ صلیبیِ او اشاره می‌کنند: ماریا پرز، یک نوسا کروزادا (Maria Perez a nossa cruzada) (120,20) و شعر پدر آمیگو دو سوییا (Pedr’ Amigo de Sevilha) با نام ماریا بالتیرا در جست و جوی سؤالات (Maria Balteyra que se queria) (116,14).

فصل پنج

شاهدختِ آراگون (1336- 1270): ملکه‌ی پرتغال، زیارت و قدیس

هدف این فصل مروری کوتاه بر ابعاد مهم زندگی عمومی و شخصی شاهدختِ آراگون با تأکید ویژه بر بخش هایی است که او را زنی وفادار، خیّر و اهل زیارت معرفی می‌کند.

در تاریخ تعداد کمی وقتی به تخت پادشاهی نشستند مجرد و بزرگسال بودند. پادشاه دنیس (King Denis) یکی از آنها بود و بنابراین این شانس را داشت که زنی که قرار است با او ازدواج کند و ملکه‌ی پرتغال شود را خودش انتخاب کند. انتخاب او بزرگترین دختر پادشاهِ آراگون، پیتر سوم (King Peter III)، بود. منافع این انتخاب معلوم بود: شاهدخت ایزابل نزدیک به دوازده سالگی بود، یعنی سن ازدواج؛ ارتباط خانوادگی او آن قدر دور بود که نیازی به شرط شرعی‌ای نبود- هر دوی آنها نسل چهارم فردریک اول (Frederick I Barbarossa)، امپراطور آلمان بودند و ایزابل چهارمین نوه‎ی ملکه پترونیلا (Queen Petronilla) و کنت رامون برنگر چهارم از بارسلونا (Count Ramon Berenguer IV of Barcelona) بود؛ و اخر اینکه منافع سیاسی برای هر دو پادشاهی آشکار بود و ائتلاف میان پرتغال و آراگون در آینده فرصت های نابی برای تلفیق نیروها فراهم کرد که قادر بودند با نیروی قدرتمند پادشاهی کاستیا (Crown of Castile) مقابله کنند؛ که در واقع همان چیزی است که بعدا اتفاق افتاد. ایزابل بدون شک یکی از فعال ترین ملکه ها از نظر سیاسی بود. او همچنین مؤسسات رفاهی، بیمارستان ها و سرپناه های بسیاری را ساخت و یا مورد حمایت قرار داد.

فصل شش

زن نجیب زاده در زیارت کامپوستلا در قرون وسطی

این حقییقت که سنت جمیز (St James) از قرن  18 حامی اسپانیا بود،  اثر مهمی بر روی پادشاهی های اروپا نداشت. در قرن 19کشفی در آرامگاه رسول رخ داد و کمی بعد انتشار داستان او از اورشلیم به گالیسیا، بدون ایجاد جنبش های بزرگ (طبق ادعای بعضی)، در محافل کلیسایی آغاز شد. به علاوه، سنت جمیز در پناهگاه هایی غیر از کامپوستلا هم مورد احترام بود؛ جایی که بعضی آثار او نگه داری می شد. تنها از اواسط قرن بیست و گسترش به اصطلاح شبه تروپین (تروپین یک وقایع نگاری لاتین قرن دوازدهمی است که از مطالب افسانه‌ای درباره لشکرکشی‌های شارلمانی در اسپانیا تشکیل شده است) بود که آروزیِ (دیدار از) کامپوستلا برای افراد عادی شروع شد. پادشاهان فرانسه، و نیز اسپانیا، انگلیس و امپراطوری از این متن، که در بیش از سه هزار کپی به زبان های مختلف شناخته شده است، برای پشتیبانی از این ادعای خود که وارث حقیقی تاج و تخت شارلمان (Charlemagne) هستند، استفاده می کردند. این مسئله نجیب زادگان را  به تعقیب امپراطور بزرگ و شوالیه های او در اسپانیا واداشت. بعضی زنان نجیب زاده می خواستند این مردان را همراهی کنند و بعضی زنان از طبقه‌ی عامه هم جا پای جای این زنان نجیب زاده گذاشتند. به نظر می‌رسد آثار ادبی متعددی می‌خواسته‌اند تمایل آنها به این کار را، با بازنمایی خطرات کشنده‌ای که مترصدِ کوچک‌ترین بی احتیاطی بود، مهار کنند.

فصل هفت

بانو بیرجیتا (Birgitta) از سوئد و زیارتش از سنتیاگو د کامپوستلا (Santiago de Compostela)

تنها قدیس مقدس شده‌ی اسکاندیناوی بانوی اشرافی بیرجیتا از سوئد است(1302/1303–73). پاپ جان پل دوم (Pope John Paul II) بانو بیرجیتا از سوئد، سنت کاترین از سیانا (St Catherine of Siena) و سنت ترزا بندیکتا از کراس (St Teresa Benedicta of the Cross) را حامیِ همکار (co-patronesses) اروپا اعلام کرد. این اعلام بخشی از جشن بزرگ (پنجاه سالانه‌ی) در سال 2000 بود. پاپ این عمل را تکمله ی آنچه در سال 1980 انجام داده بود، توصیف کرد؛ سالی که پاپ سنت بندیکت (St Benedict) و برداران قدیس سیریل (saintly brothers Cyril) و متودیوس (Methodius) را به عنوان حامیِ همکارِ اروپا اعلام کرد. این سه بانو طبق گفته‎ی پاپ برای عشق‌شان به کلیسای مسیحی و گواهی‎شان بر به صلیب کشیده شدن او برجسته بودند. به هر حال، شروع قدیسی بانو بیرجیتا از سوئد به هیچ روی تلاشی ساده نبود. بیرجیتا، خود قدیس زنده، و هواداران نزدیک او بعد از مرگش، باید برای مقدس کردنِ او به سختی تلاش می‌کردند، چیزی که نهایتا در 1391 اتفاق افتاد. برای یک قدیس امید به زندگی پارسایانه و شهرت به تقدس پیش نیازهایی مهم بودند. در روند مقدس کردن بانو بیرتیجا از سوئد بخش مهمی از فضیلت او به لحاظ شهرت او به عنوان زائری خستگی ناپذیر بود. در این فصل آغاز کار قدیسی بانو بیرتیجا و نقشی که زیارتِ سنتیاگو د کامپوستلا در آن ایفا کرد، بررسی می شود.

فصل هشت

زنان، زیارت و هنر در جاده ی سانتیاگو

در این فصل بر زن تأکید می‌کند که احتمالا بیشتر در طول جاده‎ی سانتیاگو حضور داشتند: باکره و زن گناهکار. آنها دو روی یک سکه هستند که از یک سو منعکس کننده‌ی تصاویر عبادیِ بسیاری که به زیارت مربوط هستند و از دیگر سو، بازتاب‌دهنده‌ی تصویرگری گرافیکی از دیدگاهِ کلیسا در مورد زنان در طول قرون وسطی. پرز د تودلا (Pérez de Tudela)، که کارش را با بررسی نقش باکره آغاز می کند، به تصویر مریم در قرون وسطی نزدیک شده و نتیجه گرفته است که او در سلسله مراتب عبادت جایگاهی ارجح دارد. در حال پیشروی در جاده‎ی کامپوستلا، تعداد مکان هایی که به باکره اختصاص یافته آن قدر زیاد است که تقریبا به نظر می‎رسد می‎توان آن را راهنمایی ماریان (Marian guide) تلقی کرد.

فصل نه

زندگی، زیارت و زنان درآلفونسو ایکس کانتیگاس د سانتا ماریا (alfonso x cantigas de santa maria) (420 شعر موزیکال)

خواننده، از طریق مینیاتورهای مختلفی که به صفحاتِ این اشعار وضوح می‌بخشند، با زندگی مردم، ورای تواترات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، هم بیرون و دورن نظام‎نامه ها و اخلاق معاصر، ارتباط برقرار می‎کند. این تنها به این دلیل تعداد قابل توجه صحنه هایی است که منتخبی از مضامین را با شخصیت هایی با سابقه های متنوع فرهنگی و اجتماعی به تصویر می‌کشد بلکه به دلیل معیارهای آموزشی است که شالوده‎ی شیوه‎‎‌ی عمل بازنمایی را تشکیل می دهد؛ یعنی همان شیوه‌ی عمل مینیاتوریست های ناشناسِ کتاب نامه‌ی آلفونسیس (Alfonsine scriptorium) بود که در تولید این اثر مصور بزرگ مشارکت داشتند. این معیار واقع‎گرایی نوآورانه و و خاصی را، که تنها در فضای فکری‌ای امکان پذیر بود که پادشاه دانا در محیط هنری و فکری اش پرورش داده بود (جایی که ترکیبِ آزادی شمایل‎نگاری-آفرینی (iconographic-creation) با مشاهده و بیان واقعیت پیرامونی ممکن و لازم بود)، ممکن ساخت. در نتیجه همکاران آلفونسو ایکس بدون شک پیشگامانی بودند که حداقل یک نسل متقدم تر از تازه‎سازی مهم و رسمیِ شمایل نگاری در قرن 14،که به عصر مدرن انجامید، بودند.

فصل ده

زنان و زیارت های متظاهرانه

روماریا د دوراس (Romaría de donas) نامی است که در گالیسیا به زنان زائر داده شد. در واقع زیارت به یکی از مهم ترین ماجراجویی های آنها در زندگی تبدیل شده بود. هر چند منابع مذهبی و آرشیوهای مدنی وقایعی را که در این زیارت ها رخ داده اند ثبت کرده‎اند، قطعا بسیاری از آنها فراموش شده است. ما به زیارت هایی اشاره می‎کنیم که هیچ ملکه یا قدیسی در آنها حضور نداشته اما قطعا زنان دیگری که به سانتیاگو و دیگر زیارتگاه ها سفر می کرده‎اند (و مردانی آنها را همراهی و از ایشان محافظت می کرده‎اند) را شامل می‎شود. زنان دیگر گروه هایی را تشکیل دادند که منحصرا از زنان تشکیل یافته بود؛ از جمله گروه هایی از زنان در سنین مختلف که زنان مسن تر جوان ترها را همراهی و از آنها مراقبت می‌کرده‎اند. این زنان نامی از خود در هیچ سند یا روی نذری های با ارزش در کلیساهای کوچک باقی نگذاشته‎اند. در هر صورت، ما می‎دانیم که چنین زنانی وجود داشته‎اند زیرا یا مستخدمه های زنان نجیب‎زاده بوده‎اند، یا در کتیبه های دقیقی که در مورد راهبری امن به شوالیه ها اهدا شده بود، بعد از نام هر مرد، ذکر شده‎اند و یا در عبارات غیر صریحی مانند این دیده می‌شوند: ((صد و پنجاه زائر، بدون محاسبه‌ی زنان و دختران)).

منابع

کتاب

Women and Pilgrimage in Medieval Galicia

سایت

Routledge.com