سخنرانی دکتر قربان ولیئی در مجموعه سخنرانی های علمی
جناب آقای دکتر قربان ولیئی (عضو هیئت علمی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه زنجان) در سومین مجموعه از سلسله سخنرانی های علمی همایش بینالمللی الهیات زیارت با عنوان «الهیات زیارت و ادبیات فارسی» به ارائه سخنرانی پرداختند. سخنرانی ایشان با عنوان «مفهومشناسی زیارت در ادبیات عرفانی» در تاریخ 17 مرداد 1402 به صورت برخط برگزار گردید. در ادامه فایل تصویری وگزارش مکتوب این سخنرانی تقدیم علاقه مندان می گردد.
دکتر ولیئی مطالب خود را این چنین آغاز کردند: بحث ما حول جایگاه زیارت در ادبیات عرفانی خواهد بود. برای ورود به بحث می باید شناخت اجمالی نسبت به عرفان، ادبیات عرفانی و مقوله زیارت پیدا کنیم.
تعاریف متعددی از عرفان ارائه شده است که هیچ یک از این تعاریف جامع نبوده و بیشتر بر حسب ذوق و طبع محققین ارائه شده است. در واقع میتوان گفت عرفان بینش واقعیت وحدانی هستی است که در ابتدا به نحو مجمل و بسیط وجود دارد و طی فرآیندی انفسی بهنام سیروسلوک بسط و تفصیل پیدا میکند. منظور از واقعیت وحدانی هستی، وجود حضرت حق است که فی الجمله برای همه آدمیان وجود دارد.
چنین تعریف از عرفان هم در فرهنگ فارسی موجود است و هم در آثار عرفانپژوهان غربی مانند ویلیام جمیز، رودلف اتو، والتر ترنس استیس، واین پرودفوت و... از آن دفاع شده است. عرفان تجربه دیدن وحدانیت هستی است که در آثار غربی به این تجربه، تجربه عرفانی - Mystical experiences – گفته میشود.
دو نوع تجربه عرفانی توسط عرفا و عرفانپژوهان معرفی شده است که به عنوان تجربه عرفانی آفاقی و تجربه عرفانی انفسی از آن یاد میشود. نتیجه تجربه عرفانی آفاقی برای عارف این است که هرچه که در جهان میبیند حضرت حق است که نمونههای متعددی در ادبیات فارسی دارد. در تجربه عرفانی انفسی، عارف یا تجربهگر، نگاه بیرونی ندارد بلکه نگاهی به دورن خود دارد و شهود در خود دارد و هرگاه به خود مینگرد حضرت حق را درمییابد که نمونههای این نوع تجربه در ادبیات عرفانی ما فروانی کمتری دارد.
دکتر ولیئی در ادامه نشست افزودند که تجربه عرفانی دارای ویژگیهای متعددی است. معرفت بخشی یکی از ممیزههای تجارب عرفانی است که منجر به شناخت و معرفت نسبت به هستی میگردد. ویژگی دیگر تجارب عرفانی، گذرا بودن است. همچنین تجارب عرفانی عمدتا بیان ناپذیر هستند و از نظر ویلیام جیمز اگر تجربهای قابل بیان بود اصلا نمیتوان بر آن نام تجربه عرفانی نهاد. انفعالی بودن از دیگر ممیزههای تجربه عرفانی است به بیان بهتر برای کسب تجارب عرفانی، دستورالعملهای مشخص و برنامه مدون و دقیقی مورد نیاز نیست.
در مورد خصیصه انفعالی بودن تجارب عرفانی باید توجه کرد که میتوان زمینههای تجربه عرفانی را فراهم نمود، اما لحظهی وقوع تجربه عرفانی از منظر عارفان عنایت است و نوری است که خداوند در دل هرکس که بخواهد قرار میدهد. در ادبیات عرفانی از این مسئله به عنوان جذوه یا عنایت بیعلت یاد میشود.
مجموعه اعمال جوارحی و جوانحی اعمال سلوکی را تشکیل میدهند. صرف تقید به این اعمال موجب وصال و تجربه عرفانی نخواهد بود اما همه واصلان و عارفان از زمره کسانی بودند که این اعمال و مقدمات را طی کردهاند. در ادبیات عرفانی ما این اعمال مشخص است و در بسیاری از ابیات به آنها اشاره شده است به عنوان نمونه شاه قاسم انوار برای کسب تجربه عرفانی در بیتی پنج ریاضت عمده و اصلی را ذکر میکند:
صمت و جوع و سَهَر و ازلت و ذکری به دوام / ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
البته وجود پیر – شیخ، استاد – از مقدمات مهم در کسب تجارب عرفانی است. در واقع میتوان گفت عنصر وجود پیر و استاد مهمترین مقدمه در حصول به تجارب عرفانی است.
کلمه زیارت در عرفان در همین مرحله ظهور پیدا میکند. ریشه معنایی و وجه تسمیه زیارت در ادبیات عرب در جایی است که شخص با روی آوردن توام با محبت و توجه باطنی به چیزی از امور دیگر رویگردان میشود که در ادبیات فارسی زیارت به معنی نوع خاصی از دیدار ترجمه شده است. از نظر عرفا مصداق کامل زیارت، زیارت شخص کامل است که در مجموعه آموزههای عرفانی ما مهمترین رکن سلوک دیدار اهل معنا و کاملان حی و زنده است.
بالاترین مرحله زیارت، زیارت خداوند است. در جهان هستی خداوند از طریق صورتها قابل رؤیت است. این صورتها دارای مراتبی است، ازاینرو عرفا به زیارت شخص کامل که آیینه خدانماست و همچنین زیارت مشاهد و مزار انبیاء و اولیاء میروند.
سازوکار تعالی افراد در زیارت نکتهای است که باید به آن توجه شود. زیارت در شرایع به معنی جابهجایی فیزیکی است که یک فرآیند آفاقی است. در مشی عرفانی علاوه بر این جابهجایی فیزیکی، سیر باطنی نیز وجود دارد و عارف باید در این مسیر به این فهم برسد که (( آنچه که هست در نهاد خود توست)). ازاینرو کارکرد اصلی زیارت انسانهای کامل در معرفت نفس است. از منظر عرفا نهایت سلوک، دیدن فرا من – دیدار با خود – است. غرض از زیارت انسان برین، دیدار با خویشتن است که در دفتر پنجم مثنوی به این مسئله اشاره شده است.
از منظر عرفا، در مواجه با انسانهای کامل چه آنان که دارای وصف حیاتاند و چه آنانی که دارای وصف مماتاند، انسان به معرفت خویشتن میرسد. زیرا آن انسانهای کامل نفسی ندارند و مانند آیینهای هستند که نفس افراد را به آنها نشان میدهند. زیارت نیز در نظر عرفا در جهت تحصیل همین معنا است.
دکتر ولیئی در انتهای نشست عنوان کردند که سازوکار تعالی در زیارت، خودشناسی است. خودشناسی شرط اصلی حرکت است. زیارت، هیجان لازم برای سلوک به انسان میبخشد که به تعبیر مولوی (( دیدن ایشان شما را کیمیاست )). در واقع سالک با زیارت مشاهد مشرفه و کاملان، نیروی لازم – همت – جهت پیمایش طریق معرفت را کسب میکند.
مراقبه از مهمترین ارکان سلوکی است که به معنی پاسداشت باطن و ظاهر میباشد. مقوله زیارت با مراقبه ارتباط وسیعی دارد، به طوری که میتوان گفت یکی از راههای تقویت مراقبه زیارت است، زیرا وقتی فرد در شعاع وجودی این بزرگان قرار میگیرد نفی خواطری از او شکل میگیرد و فراغ خیال و آسایشی برای او حاصل میشود که هسته اولیه مراقبه را شکل میدهد.
پایان نشست به پرسش و پاسخ گذشت و مهمترین نکاتی که در بخش پرسش و پاسخ به آن اشاره شد ازاین قراراند :
- در ادبیات عرفانی ما و آثار عرفانی مکررا اشاره شده است که غایت زیارت، حتی حج، زیارت انسان کامل است. زیارت یک عمل سلوکی جامع است. دین دارای سه ساحت باورها و اندیشهها، کنشها و کردارها، عواطف و احساسات میباشد که مقوله زیارت همه این ساحتها را دربر میگیرد.
- مطابق با ساحتهای مختلف آدمی، زیارت نیز دارای مراتب است و نمیتوان گفت که عارفان به زیارت ظاهری و اعمال زیارت بیتفاوت بودهاند. در اشعار و متون ادبی ما بالاترین و پایینترین سطح زیارت از زیارت جسمانی تا زیارت خویشتن مورد توجه قرار گرفته است.
- عالَم، عالَم تدرج است و برای شناخت انسان کامل و رسیدن به معرفت تام باید مرحله به مرحله مراحل سلوک را طی کرد. ازاینرو عارف برای وصال به مراتب عالیه کمال میبایست مرحله زیارت ظاهری را پشت سر گذاشته باشد. باید توجه کرد که آیینهای تشرفی هویت آفاقی دارند.
تهیه کننده: محمد پاینده